سرایم بوانات
این روزا هر جا که می ری صدای دسته های زنجیر زنی رو می شنوی همه دارن می گن یا حسین یا ابوالفضل
این روزا اشکا زود از چشم ها جاری می شن تا می گی حسین یاد حسین دلاور می افتی که می گفت هیهات من الذله، تا می گی جوانمرد یاد عباس می افتی که خدایی حق برادری رو خوب ادا کرد ، تا می گی بابا یاد رقیه ی 3 ساله می افتی که مدام می گفت من بابامو می خوام وتا می گی آب یاد علی اصغر 6ماهه می افتی که با تیر گلوشو زدند تا دیگه بازبون بی زبونی نگه من آب می خوام
ان روزابوی محرم رو به خوبی حس می کنی
شاید تا حالا بیش تر از ده یا صد بار گفتی یا مولا حسینم ، خدا صبرت بده زینب یا بمیرم برای رقیه سه ساله.
اما خدایی تا حالا فکر کردی حسین کیه؟؟؟...
یا این زینب که تا اسمش میاد یاد یه زن بی پناه که خیلی سختی کشیده و رنج دیده می افتی چه حماسه هایی تو کربلا آفرید؟؟..
این زینب بود که وقتی بچه هاش به شهادت رسیدند یه قطره اشک نریخت تا امام حسین احساس شرمندگی نکنن و همش به خاطر علی اکبر و علی اصغر اشک ریخت
این زینب بود که با همه ی سختی ها بازم چادرش از سرش نیافتاد
می دونی چه ایمان قوی می خواد داشته باشی تاجزء اون 72 نفر بشی و با این که می دونی راهی بی بازگشت پیش رو داری باز به رفتن ادامه بدهی
می دونی چادرها که سوخت فاطمه _دختر امام حسین (ع)_ به خاطر این که با وحشیگری به تمام معنا گوشواره هاشو از گوشاش بیرون کشیدن بیهوش شده بود وقتی به هوش آمدچی گفت :نه گفت آب می خوام نه گفت بابامو می خوام نه هیچ چیز دیگه اون تنها گفت عمه یه چادری بدید من به سرم بندازم تا نامحرما موهامو نبینن!!!...
چرا باید تا اسم کربلا میاد با این که یاد قهرمانامون می افتیم بازم گریه کنیم؟
نمی گم گریه بده نه اصلا ولی در کنار گریه می تونیم به خودمون افتخار کنیم!!... به خودمون که امامی به این قهرمانی، عمه ای به این صبوری و عمویی به این جوانمردی داریم!
به این که تنها دین ماست که یه عالمه قهرمان داره از همه ی گروه سنیها از شش ماهش بگیر تا هفتاد،هشتاد سالش
تو این روزا برو به خاطر امام حسینت زنجیر یا سینه بزن برو با عفتت دل امامتو شاد کن
یه وقت نری و خدایی نکرده شیطون بیاد سراغت وچشم چرونی کنی یا ریا کنی وخلاصه با این کارایی که خودت خیلی خوب خبر داری دل امامت رو آزرده کنی
همون اول صبح بگویاحسین مطمئن باش تا آخر شب خود امام حسین(ع)کمکت می کنه
Design By : Pichak |