Susa Web Tools
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرایم بوانات

شاید از عنوان متن تعجب کنید ولی باید بگم ماشالا عجب مردم صبوری داریم!!

گرچه قبل از این هم فک می کردم ما مردمی صبور داریم و لی چند روز پیش دیگه به عینه برام ثابت شد!!

جریان از اونجا شروع شد که ما از شیراز قصد حرکت به سمت وطن کردیم. خلاصه ساعت 4:30 بلیط گرفتیم و منتظر شدیم تا اتوبوس بیاد.

حوالی ساعت 4:20 به جایگاه رفتیم تا مثلا مطابق عرف 10 دقیقه قبل از حرکت سوار اتوبوس بشیم!!! هر چی این طرف و نگاه کردیم اون طرف و نگاه کردیم اثری از اتوبوس ندیدیم!!

گفتیم شاید ما زود اومدیم بهرحال از اتوبوسای بوانات نباید توقع داشته باشیم ده دقیقه قبل بیان جایگاه!!! خلاصه منتظر موندیم تا ساعت 4:30(ساعت حرکت!!!) دیدیم ای بابا بازم خبری از اتوبوس نیست.

بازم با توجه به سابقه ی اتوبوسای بوانات گفتیم حتما نباید توقع داشته باشیم که سر ساعت اتوبوسا تو جایگاه باشن...دیگه همین الاناس که برسه!!!

خلاصه همین طور خودمون و دلداری می دادیم که دیدیم ای بابا این چه وضعشه!! ساعت از 4:40 هم عبور کرد و خبری از اتوبوس نبود!! از اونجایی که این آخرین سرویس بود و بنده هم می بایست حتما اون شب میرسیدم به وطن ترسیدم که نکنه اصلا اتوبوسی درکار نباشه!!! آخه تاخیر تا این حد!! خلاصه صبرمان لبریز شد و به سمت شرکت مربوطه رفتم و با عصبانیت گفتم: آقا اتوبوستون چی شده؟!! الان باید مسافراشم سوار کرده باشه!!!


مسئول باجه با خونسردی تمام گفت خانم حالا می رسه دیر نشده که!!! خونسردی و بی توجهی ایشون در حدی بود که من این گمان رو بردم که اصلا مطرح کردن این اعتراض صحیح نبوده و یه نوع بی حرمتی ه و بنده هم باید مث سایر مسافرین که در کمال خونسردی نشستن و دارن برنامه های تلویزیون ترمینال و تماشا می کنن یه گوشه ساکت بشینم!!!

خلاصه حدود ساعت 4:50  بود که بلاخره اثری از اتوبوس هویدا شد!! منم گفتم بالاخره تموم شد و سریع رفتم سوار بشم که دم در راننده اتوبوس گفت: خانم اتوبوس خرابه باید حدود نیم ساعتی صبر کنید!!!!

دیگه کارد میزدی خون من در نمیومد!!!! و جالب این بود که همه فقط با نگاهی به همدیگه ناراحتی خودشون و از این موضوع ابراز می کردند!!!( اینجا بود که فهمیدم مردم صبور و خوش اخلاقی داریم!!!)


دیگه سرتون و درد نیارم حدود ساعت 5:20 بود که ما حرکت کردیم!!( نا گفته نمونه که راننده بابت تاخیر ایجاد شده دیگه جرئت نکرد معطل کنه تا بلکه مسافری برسه!! وگرنه سابقه ی راننده چیز دیگه ای رو می گفت!!)

سوار اتوبوس که شدم گفتم دیگه بالاخره تموم شد!!!

چند دقیقه ای گذشت دیدم دارم آب پز میشم. هرچه به کولر دست میزدم...نه..خبری از باد خنک نبود!!! مث اینکه کولرشون هم خراب بود!!! صندلی های اتوبوس هم که ....

این فکر از سرم گذشت که کاش اتوبوسای قبلی که مثلا ویژه نبودن هنوز هم یافت می شد!!! حداقل می تونستیم دریچه هاش و باز کنیم و اینقدم هزینه ی بالایی( که ماشالا روز به روز هم افزایش پیدا می کنه) نمیدادیم و دیگه هم شاکی نمی شدیم که چرا این اتوبوس اینطوریه!!!

البته بازم یه امتیاز تو این سفر شامل حال ما شد که راننده ی محترم دیگه از شیراز بار نزده بود که بخواد بین راه تخلیه کنه!! بنابر سابقه ی راننده واقعا خدا رو شکر کردم که حداقل تو این اوضاع و احوال این بلا از ما رفع شد!!!

خلاصه قدر مردمون رو بدونیم که تو این همه مصائب و مشکلاتی که بهشون میرسه بازم صبرشون لبریز نمی شه و همیشه راضین!!! خدا رو شکر!!!مشکوکم


نوشته شده در شنبه 91/4/24ساعت 10:38 عصر توسط فاطمه توکلی "نظر یادت نره" نظرات ( ) |


Design By : Pichak